- عابدی، احمد؛ چیتساز، مهدیه. تبیین تاریخی مفهوم و جایگاه استناددهی در پژوهش. قم: رهاورد نور. فصلنامه اطلاع رسانی، آموزشی و مطالعات رایانهای علوم اسلامی. سال یازدهم، شماره چهلم، پیاپی ۵۷، پائیز ۱۳۹۱٫ ص. ۱۶-۲۱٫
تبیین تاریخی مفهوم و جایگاه استناددهی در پژوهش
چکیده
استناد و استناددهی، یکی از معیارهای نگارش متون گوناگون است و از زمانهای دور مورد توجه بسیاری از علما و قدما بوده، تا کنون نیز این اهمیت جایگاه خاص خود را از دست نداده است. در این مقاله سعی شده است که تعاریفی از استناد و استناددهی ارائه شود.
دلایل استناددهی، استناددهی از دیدگاه علم کتابداری و اطلاعرسانی که به نوعی ویژه با استناددهی درگیر است، توضیح داده شده و در پایان، به معرفی استناد و استناد در دنیای الکترونیک در غرب و نیز اسلام پرداخته میشود تا ذهن مخاطبان را با مفهوم استناددهی آشنا سازد.
کلیدواژگان: استناد، استناددهی، استناد در غرب، استناد در ایران.
مقدمه
استناد، فرایندی ذهنی، فرهنگی و در عین حال، عملی اجتماعی است. فهرست منابع مورد استناد نیز، یکی از مهمترین اجزای همه آثار تحقیقی و تألیفی است. زایمن، معتقد است که مقاله علمی بهتنهایی وجود ندارد؛ بلکه ساخته و پرداخته متون آن موضوع است. وی با ارائه شواهدی به سرشت جمعی مقالات علمی و پژوهشی اشاره دارد و عنوان میکند که در وادی علم و تحقیق، هیچ اثری قائم به ذات نیست و هر مقاله، در حلقه متون موضوعی پیش از خود محصور است. گارفیلد نیز عنوان کرده است که هر جمله یک مقاله که به بررسی متون میپردازد، با یک استناد پشتیبانی میشود. در شیوهنامه شیکاگو دانشگاه شیکاگو نیز آمده است: هر اثری که داستان یا گزارش مبتنی بر تجربههای شخصی فرد نباشد، حداقل متکی بر بخشی از یک یا چند منبع است. از این رو، همان طور که قانون حق مؤلف حکم میکند، اخلاقیات نیز ایجاب میکند که مؤلفان و محققان به نحو مقتضی به معرفی منابع و مستنداتی بپردازند که در پیریزی اثر تألیفی یا تحقیقی آنان نقش ایفا کردهاند (حری و شاهبداغی، ۱۳۸۳).
استناد
این کلمه، به معنای سند قرار دادن چیزی، تکیه بر چیزی کردن و آیه، حدیث یا سخنی را سند قرار دادن و بدان تمسّک جستن آمده (معین، ۱۳۸۷) و در اصطلاح، اشاره به سخن یا سند پیشین را گویند (حری، ۱۳۷۲). معمولاً پژوهشگران در نوشتههای خود به آثاری که ربط موضوعی با نوشته آنها دارد، ارجاع میدهند و از این آثار برای تأیید نظر خویش استفاده میکنند یا تفاوت نظر خود را با اندیشهها و یافتههای جدید نشان میدهند. این آثار را، که به منابع یا مآخذ نیز شهرت دارد، «استناد شده» یا «سند» و نوشتهای را که به آنها استناد میکند، «استناد کننده» یا «متن» مینامند.
دلایل استناددهی
همه آثار علمی تخصصی مانند: مقالات مجلات، کتابها، گزارشهای تحقیق و نظایر آنها، شامل استناد به آثار مرتبط قبلی در قالب پانویس یا فهرست منابع است. به واسطه مراجع یک انتشار علمی است که میتوان استنادهای رسمی به منابع علمی را دریافت؛ خواه این منابع به شکل پانوشت و یادداشتهای حاشیهای باشد یا کتابهای اختصاصی. منابع و مستندات هر نوشته علمی، در واقع، در حکم معیارهایی برای محک زدن درجه اعتبار و اصالت مطلب ارائهشده در آن نوشته به شمار میرود. لزوم اثبات مستدل مطالب ارائهشده در منابع علمی ایجاب میکند که مطلب این منابع با تتبع و تفحص و مراجعه به اسناد و مدارک تدوین شود و مدعاها، متکی به سند و مدرک معتبر و قابل باشد. این ارجاعات یا استنادات معمولاً توصیفی کتابشناختی از آثاری دیگر است که مطالب مرتبط با متن را در بر دارند. بدیهیست که انتشار سند مورد استناد باید قدیمیتر یا به احتمال، همزمان با انتشار مدرک استنادکننده باشند. انگیزه نویسندگان از استناد به آثار دیگران، در پانزده مقوله زیر دستهبندی شده است:
- ارجگذاری و حرمت نهادن به پیشگامان و پیشکسوتان (ادای دین فکری به آنان)؛
- اعتباربخشی به آثار مرتبط و اظهار احترام به همکاران؛
- شناسایی روشها، ابزارها و نظایر آنها؛
- تهیه پیشینه مطالعات؛
- تصحیح و به قاعده در آوردن آثار خود نویسنده؛
- تصحیح و به قاعده در آوردن آثار و تألیفات دیگران؛
- نقد آثار قبلی؛
- اثبات ادعاها؛
- آگاهی از انتشارات آتی و آن دسته از آثاری که آماده چاپ هستند؛
- رهنمون شدن به آثاری که در حد وسیع توزیع یا منتشر نشدهاند (یا در قالب منابع مرجع ارائه شده و پنهان باقی ماندهاند)؛
- احراز صحت یا اعتبار دادهها و حقایق؛
- شناسایی آثار اصیل که در آن، اندیشهای برای اولین بار مطرح شده است؛
- شناسایی آثار اصیل که مفهوم یا اصطلاحی وضع، شده را توضیح میدهد؛
- ردّ اندیشه های دیگران؛
- اولویتبندی ادعاهای دیگران (مورد بحث و تردید قرار دادن اظهارات پیشین) (داورپناه، ۱۳۸۴)
استناد از دیدگاه علوم کتابداری و اطلاعرسانی
ساندیسون، عقیده دارد که استناد، نشاندهنده تصمیم نویسندهای است که میخواهد رابطه میان مدرکی را که در دست تهیه دارد با نوشتهای دیگر نشان دهد. شاو عنوان میکند که استناد در میان نویسندگان رابطهای برقرار میکند که میتوان از آن به عنوان واحد اندازهگیری ارتباط غیرمستقیم نویسندگان از طریق متن یاد کرد. اسمال، معتقد است که استناد را میتوان نوعی نظام زبانی با انعطافپذیری بسیار بیشتر از زبان عادی به حساب آورد. اسنایدر و همکارانش نیز این نظریه را تأیید میکنند. اسمیت نیز مدعی است که رابطه میان مدارک استنادکننده و استنادشونده به وسیله استناد نشان داده میشود (عصاره، ۱۳۷۷).
حُرّی، استناد را اشاره به سخن یا سند پیشین خوانده است (حری، ۱۳۶۲)، و در دایره یالمعارف کنت(“Citation Analysis”، ۱۹۷۱) ارجاعات یک نویسنده به آثار پیشین مرتبط با موضوع نوشته وی، استناد نامیده شده است.
تاریخچه استناد، بی ارتباط با تاریخچه علم نیست؛ زیرا توسعه علم همواره از طریق تحلیلهای علمی و مبتنی بر شواهد میسر بوده است. بخشی از این شواهد، آثار تولیدشده در گذشته است که جز با تکیه بر آنها، زایش دانش جدید نمیتوانست میسر باشد. از سوی دیگر، بدیهی است که هیچ کس نمیتواند به طور مستقل و بینیاز از دانش تولیدشده دیگران مبادرت به تولید دانشی جدید کند. از این رو، میتوان گفت که بهرهگیری از آثار دیگران جهت تولید اثری جدید، پیشینهای به قدمت علم دارد و استناد به این آثار، همعمر تألیف است (حری، ۱۳۸۱).
تاریخچه استناد در غرب
در گذشته، امر استناد به گونهای معمول بوده، ولی ضوابط مدون که بتوان آنها را مبانی نظری چنین امری تلقی کرد، نداشته است. سابقه این امر در غرب، به قرون هجدهم و نوزدهم بازمیگردد. در واقع، پایه و اساس استفاده از استنادها در علوم مختلف، گزارشهای استنادی در حوزه حقوق بود. در انگلستان، گزارشهای حقوقی مشتمل بر عناوین موارد حقوقی استنادشده با نام گزارش ریموند در سالهای ۱۷۴۳ و گزارش داگلاس در سال ۱۷۸۳ انتشار یافت (مدیر امانی، ۱۳۸۱).
تاریخچه استناد به آثار پیشین
درک دو سولاپرایس، صاحبنظر در تاریخ علم، خاطر نشان میسازد که انگاره نوین ارجاعات به آثار پیشین، از حدود ۱۸۵۰ در مجلات علمی ظاهر شده است. حقیقی، ضمن بیان این مطلب عنوان میکند که نظر درک دو سولاپرایس از این جهت که استناد در مجلات علمی از این زمان به صورت روشمندی آزاده شدهاند، میتوانند قابل قبول باشد؛ چه شواهد موجود حاکی از آن است که پیشینیان به ضرورت درج استنادها واقف بوده و به سلیقه و شیوه خاص خود به آثار پیشکسوتان استناد میکردهاند (حری و شاهبداغی، ۱۳۸۳)؛ به عنوان مثال، هرودت (قرن ۵ ق م)، که به پدر تاریخ موسوم است، آنجا که در کتاب تاریخ خود میخواهد برای این خاصیت اقلیم سرد که در سکوتیا موجب میشود شاخ از سر حیوانات بیرون نیاید، شاهدی ارائه دهد، به بیتی از اودیسه هومر (قرن ۹ یا ۸ ق م) به این مضمون استناد میکند که در هوای گرم لیبی شاخ گوسفندان بهسرعت رشد میکند و از آن نتیجه میگیرد که چون شاخ حیوان در هوای گرم سریع رشد میکند، در مقابل، هوای سرد مانع از رشد آن میشود. پلینی مهین (۲۳ ب. م – ۷۹ ب. م) در مجموعه تاریخ طبیعی مفصّل خود – مشتمل بر ۳۷ کتاب در ۱۰ مجلد- مآخذی را که از آنها در تألیف این اثر بهره گرفته است، صادقانه نام میبرد. کتاب اول وی، در واقع، مندرجات ۳۶ کتاب بعدی را نشان میدهد و در پی مندرجات هر کتاب، فهرست اسامی نویسندگان پیشین که آثارشان مأخذ کار وی بوده، ارائه شده است. افزون بر آن، در متن اثر حجیم خود هر جا که لازم بوده، به مآخذ خود اشاره کرده است؛ مثلاً در بحث درباره قوس قزح مینویسد که این پدیده فقط در مقابل خورشید ظاهر میشود و هیچگاه جز به شکل کمان، آن هم نه در هنگام شب، روی نمیدهد.
متون مختلفی نیز در زمینه استنادهای حقوقی در طول قرن نوزدهم چاپ شده که از معروفترین آنها، استنادهای شپرد است که در سال ۱۸۷۳ در حوزه حقوق امریکا انتشار یافت. در سال ۱۹۴۹، شخصی به نام جوت، کتابدار کتابخانه اسمیت سونیون، شماری از استنادهای پایان کتابهایی در زمینه شیمی، حقوق و انسانشناسی را سیاهه کرد. در سال ۱۹۵۳، ویلیام سی آدیر، معاون پیشین مؤسسه تهیهکننده «استنادهای شپرد»، در نامهای به اوژن گارفیلد پیشنهاد بهکارگیری استنادهای نوشتههای علمی را به وی ارائه داد. گارفیلد در آن سالها در طرح ولش در زمینه تهیه نمایههای پزشکی کتابخانه پزشکی جان هاپکینز فعالیت میکرد. به دنبال این پیشنهاد، گارفیلد پی برد که تقریباً هر جملهای در مقالات، مروری بر پایه استنادی به آثار پیشین است که میتوان آنها را به منزله مجموعهای از عناصر نمایهسازی در نظر گرفت. تبدیل این عناصر به شکلی ثابت برای نمایهسازی، مسئلهای عمده بود. نتیجه ایجاد ارتباط میان اندیشه شکلگیری طرح ولش و ساختار «استنادهای شپرد»، منجر به تهیه و توسعه نمایههای استنادی آثار علمی توسط گارفیلد گردید.
گارفیلد در سال ۱۹۵۵ طی مقالهای در نشریه علوم، فکر ایجاد نمایه استنادی علوم را عرضه کرد. او در سال ۱۹۵۶ مؤسسهای به نام دکومانتاسیون تأسیس کرد که پس از مدتی کوتاه، به مؤسسه اطلاعات علمی تغییر نام داد. در سال ۱۹۶۱، نخستین ویرایش رسمی نمایهنامه استنادی علوم منتشر گردید و در سال ۱۹۷۳، نمایهنامه استنادی علوم اجتماعی پدید آمد و از سال ۱۹۸۹ فرایند کاوش در این نمایهنامه از طریق پایگاه اطلاعاتی دیالوگ امکانپذیر شد. در حال حاضر نیز هم به شکل چاپی و هم رایانهای (به صورت پیوسته و صفحه فشرده) در دسترس است (مدیر امانی، ۱۳۸۱).
از شواهد و نمونه های فوق میتوان پی برد که اهمیت استناد به آثار پیشین برای نویسندگان آثار علمی، از دیر باز کاملاً روشن بوده است و قدما نیز نیاز واقعی را در مورد تجلیل از پیشکسوتان و نیز مستند ساختن نظریات خود را بهخوبی میشناختند. بنابراین، میتوان چنین نتیجه گرفت که امر استناد، پدیده نوینی نیست؛ هر چند ممکن است مبانی نظری آن بیشتر در زمان معاصر شکل گرفته باشد. در واقع، در دهههای اخیر، مطالعات استنادی از ابعاد مختلفی چون نمایهسازی استنادی، کیفیت، مفاهیم، دلایل و کاربردهای استنادها صورت گرفته است (حقیقی، ۱۳۸۱).
تاریخچه استناد به منابع الکترونیکی در غرب
در سال ۱۹۹۹ کوئلر پژوهشی را درباره میزان ثبات URLها انجام داد. از مجموع ۳۶۱ پایگاه اینترنتی که به صورت تصادفی انتخاب شدند، ۳۴۳ مورد ثابت مانده و قابل دسترسی بودهاند (koehler، ۱۹۹۹).
هوجنبوم، به منظور بررسی استناد به منابع اینترنتی در مقالات دولتی، چهار مجله پرفروش را در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ مورد بررسی قرار داد تا الگوهای استنادی آنان به اطلاعات دولتی در اینترنت را دریابند. اولین نکتهای که وی به دست آورد، این بود که میزان استنادها در بین این دو سال افزایش داشته است؛ هر چند به نسبت افزایش کل استنادها کاهش نشان میدهد. تنها در یک مجله نسبت استناد به منابع اینترنتی به کل منابع رشد داشته است و تنها همین مجله است که شکل استناد به منابع الکترونیکی را معین کرده است (Hogenboom، ۲۰۰۲).
در حوزه علوم کتابداری و اطلاعرسانی، مهمترین کاری که روی مجلات این حوزه از نظر استناد صورت گرفته، کار کاسرلی و برد است. آنها با بررسی ۵۰۰ استناد در مجلات کتابداری و اطلاعرسانی با دسترسی پیوسته در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ به این نتیجه رسیدند که بخش عمدهای از این استنادها، حاوی اطلاعات تاریخ نیستند. بیشتر URLها متعلق به قلمرو «.org» و «edu.» بوده و ۴/۸۱ درصد از استنادها قابل دسترسی بودهاند. تعداد کمی از مجلات برای استناد به منابع اینترنتی، دستور عمل خاصی را ارائه دادهاند (Bird) و ( Casserly، ۲۰۰۳).
ویلکرسون (۲۰۰۵)، طی مقالهای در نشست انجمن علوم سیاسی آمریکا، استناد به منابع اینترنتی را در محاکم قانونی مورد بررسی قرار داد. پژوهش وی که متعلق به سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴ بود، افزایش قابل توجه به این استنادها را خصوصاً در سال ۲۰۰۴ نشان میدهد. به عقیده وی، رویکرد به منابع الکترونیکی و اینترنتی به عنوان منابع مستند و قانونمند، رو به افزایش است (Wilkerson، ۲۰۰۵).
استناد در جهان اسلام
در جهان اسلام، پیشینه استناد، از مفهومی به نام «روایت» روییده است. در دوره جاهلیت راویانی بودهاند که اشعار شعرا را حفظ میکردند و برای مردم میخواندند. گاه برخی شاعران، راوی شعر دیگر شعرا میشدند و ضمن حفظ و نقل شعر آنان، از سبک آنها نیز پیروی میکردند (عزه، ۱۳۵۲). شاید بتوان گفت که این شکل از روایت، جزء نخستین حرکات جهت رسمیتبخشی به فرایند استناد بوده است. پس از ظهور اسلام، در قرن اول هجری، شاخه جدیدی از علم، به نام علم الحدیث شکل گرفت. در علم الحدیث، امر استناد یا اِسناد از اهمیت خاصی برخوردار بود و به سبب نقش حساسی که حدیث در انعکاس سخن معصوم داشت، اسناد هر حدیث به زنجیره ناقلان (سلسله سند) عنصر اساسی تشخیص صحت و اعتبار احادیث شمرده میشد. احتمالاً علمالحدیث، تنها حوزهای است که به سبب طبیعت موضوعیاش مسئله استناد را با دقت بررسی کرده و برای آن قواعد و شرایطی مقرر داشته است (حری، ۱۳۶۲).
از سوی دیگر، با آغاز شکوفایی تمدن اسلامی فرایند تدوین و تصنیف کتاب بر منحنی رشد قرار گرفت. یکی از رهاوردهای دیگر اسلام در این دوره، حلقههای درس بود، که در آن عالمان به تدوین و تألیف و طالبان به تعلم و تحصیل مبادرت میکردند. اسلوب آموزشی در این حلقههای درس، روایتمدار و اساس آن مبتنی بر اخذ مستقیم علم از استاد بود. در واقع، اینگونه روایت که از آن به روایت علمی تعبیر کردهاند، از حلقههای درس آغاز و به فرایند استناد در صفحات کتاب منتهی شد؛ بدین ترتیب که بسیاری از مؤلفان در این دوره، از طریقه اسناد در تألیفاتشان پیروی کردند. اسناد، به این معنا که مؤلفْ آراء، اقوال و اخباری را که در کتاب خود میآورد، به گویندگان آنها، اساتید و شیوخش نسبت دهد و راویان را برشمارد، در تألیفات همه رشتههای علوم و ادبیات اسلامی مانند: تفسیر، حدیث، لغت، ادب و تاریخ معمول بوده است. از قرن سوم هجری، به دلیل گسترش دانش و حرکت آن به سوی اخصگرایی، اوراق کتابها افزوده شد و برخی دانشها به مسلمات و امور بدیهی تبدیل شدند. از این رو، ضرورت ذکر اسانید کمرنگتر گردید. پس از این، نویسندگان شیوه دیگری اتخاذ کردند و آن، ذکر مأخذی است که مؤلف در اثرش از آن بهره برده است. یاقوت حموی، در مقدمه کتاب بزرگ و گرانقدرش «ارشاد الاریب الی معرفت الادیب»، معروف به معجم الادباء میگوید: «من اسانید را حذف کردم؛ با آنکه میتوانستم همه آنها را نقل کنم. ولی چون قصد بر ایجاز و کوتاهی بود، فقط مواضع نقل و مآخذ سخنم را آوردم.» (عزه، ۱۳۵۲).
نویسندگان مسلمان ضمن کاوش دقیق برای مفاهیم، روشها و نتایج معتبر مربوط به موضوع مورد نظرشان در آثار اسلاف خویش و بهرهگیری از آن در نوشتههای خود در نسبت دادن هر قول و نظر به گوینده و نویسنده آن اهتمام داشتهاند. از جمله، محمد بن زکریا رازی در مقدمه کتاب الحاوی (۱۹۵۵ – ۱۹۷۲، ج ۱، ص ۲) تصریح میکند که این کتاب، مشتمل بر مطالب همه کتابها و اقوال پیشینیان و افاضل حرفه پزشکی است و در جای جای کتاب خود، به نظریات اسلاف خویش از جمله: بقراط، جالینوس و دیگران اشاره میکند. ابنبابویه در کتاب معروف خود، «من لایحضره الفقیه» (ابن بابویه، ۱۴۰۱) ضمن معرفی منابع خویش تصریح میکند که در تدوین آن از آثار معتبری که نام برده، استفاده کرده است. ابن بیطار در مقدمه کتاب «الجامع المفردات الادویه ی والاغذیه ی» (ابن بیطار، ۱۹۶۴) آثار دیوسکوریدس و جالینوس را به عنوان منابع اصلی کتاب خود معرفی میکند و در متن، علاوه بر استناد به آن دو، به گفتههای دانشمندان بسیاری از جمله: ابن سینا، رازی، ابن ماسویه، پزشک ایرانینژاد و مسیحی نسطوری و دیگران نیز اشاره میکند. مسئله استناد، بهویژه در حوزه علم حدیث به لحاظ طبیعت موضوع آن، از ارج و اهمیت والایی برخوردار بوده و برای آن قواعد و شرایطی مقرر شده است. در این حوزه، سندها را در حکم ستونهایی میدانستند که متن حدیث بر آنها استوار و پابرجا است. (زمخشری، ۱۹۷۳).
پژوهشهای حوزه ی علوم اسلامی نیز چندی است به همت پژوهشگران این عرصه، رشدی فزاینده یافته است؛ چنانکه شمار مجلات تخصصی و پژوهشی علوم اسلامی و سایر علوم، از رونق چشمگیر این عرصه حکایت دارد. با این همه، آسیبهایی چند، از کارآمدی پژوهشهای دینی کاسته است. اشکالات استنادی، از جمله ی آسیبهایی است که پژوهشهای علوم اسلامی را با مشکل روبهرو کرده است. در این پژوهشها، از شیوه ی استنادی مناسب و یکسانی پیروی نمیشود و هر پژوهشگر یا مجله، به پسند خود، استنادات پژوهشی را تنظیم میکند. نرمافزارهای علوم اسلامی نیز که مهمترین منابع پژوهشی به شمار میآید، طبق الگو و نظام استنادی پذیرفتهشدهای طراحی و تولید نمیشود. پراکندگی روشهای استنادی، مشکلات بسیاری را پدید آورده است. حضور و مشارکت در عرصه ی جهانی علم، مستلزم پایبندی به اصول و چاچوبهای بینالمللی پژوهش است و استناد درست، دقیق و مطابق الگوهای جهانی، از مؤلفههای اصلی پژوهش به شمار میآید. بنابراین، گزینش شیوه ی درست استناد، اهمیت مییابد (سلیمانیپور، ۱۳۹۱).
نبود شیوه استناد یکسان در ایران، به عنوان یکی از دلایل عدم استناد استاندارد در کشور مطرح میباشد که برای شروع، جناب آقای سیروس علیدوستی و دیگران به نگارش کتابی به نام «شیوهنامه ایران» دست زدهاند. کمبود چنین شیوهنامههایی باعث شده است که ناشران و نشریههای علمی مختلف، روشهایی متنوع را که گاه روش استناد به انواع منابع را نیز در بر ندارند، ملاک کار خود قرار دهند. بدین ترتیب، علاوه بر دشوار شدن کار نویسندگان و ویراستاران برای پیروی از الگوهای گوناگون در آثار فارسی، امکان سرگشتگی آنها در استناد به انواع منابع نیز وجود خواهد داشت. وجود تنوع در این الگوها تحلیل استنادی را هم به عنوان یکی از روشهای تحلیل اطلاعات دشوار میسازد. از همین رو، وجود شیوهنامههایی جامع بر پایه روشهای پذیرفتهشده در مجامع علمی معتبر ضروری مینماید که راهنمای استناد به منابع اطلاعات فارسی و انگلیسی و قابل استفاده برای پدیدآورندگان فارسیزبان باشد.
هدف از نگارش این اثر را نویسندگان آن در پیشگفتار کتاب اینگونه بیان کردهاند:
«پیشتر روشهایی برای استناد به منابع فارسی ارائه شدهاند که به جای خود مفید و قابل کاربرد هستند؛ با وجود این، برای استناد به آثار انگلیسی، تعداد کمی شیوهنامههای روزآمد و همخوان با مراجع معتبر جهانی، به زبان فارسی وجود دارند.»
به طور کل، محتوای این کتاب را موضوعی در بر میگیرد که محققان با آن روبهرو هستند. نظم در استناد دادن و استفاده از شیوهای ثابت در استناد دادن، ساختاری مرتب را برای متن محقق میسازد و همچنین باعث میشود که خواننده بدون سردرگمی، محتوای متن و منابعی را که از آن استفاده شده، دریابد. این کتاب با معرفی شیوهای جدید در استناد دادن به منابع، تلاش نموده است روشی ممتنع و کاربردی را توضیح دهد که نسبت به روشهای پیشین، از نظم بیشتری برخوردار باشد. ساختار کتاب با دقتی بسیار در نظر گرفته شده است و سعی شده تا با محتوای کتاب نیز کاملاً مطابقت نماید. این روش همچون روش«ای. پی. ای» دشواریهای روشهای گذشته را ندارد و حتی با مطالعه جداول این کتاب بهسرعت میتوان اصول آن را در یک متن پیاده نمود. نویسندگان کتاب «شیوهنامه ایران» تلاش نمودهاند با کمترین اشتباه در ساختار و محتوا و غیره، کتاب را به چاپ برسانند که کاملا در این امر موفق بودهاند (رضازاده، ۱۳۸۷).
نتیجهگیری
در پایان، پیشنهاد میشود که با توجه به استفاده محققان از روشهای استناددهی موجود در دنیا، ایرانیان نیز باید گامهای مؤثری در جهت رشد و تعالی علم برداشته و این امر را با سهولت میسر کنند. استفاده از نرمافزارهای استناددهی میتواند کمک شایانی به پژوهشگران نماید تا در امر استناددهی با مشکلات مواجه نشوند. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور) با تولید نرمافزار استناددهی پژوهیار به این مهم دست یافتهاست. گفتنی است که این نرمافزار بر اساس نیاز سه زبانه و تلفیقی کاربران منابع پژوهشی فارسی، عربی و انگلیسی طراحی و ارائه شده است.
«پژوهیار» اولین نرمافزار رایگان مدیریت استناددهی متن باز فارسیزبان است که بر پایه نرمافزار زوترو طراحی شده است. این برنامه محققان را در امر پژوهش و مستندسازی نتایج پژوهشی یاری میکند. پژوهیار، ابزاری پژوهشی و قدرتمند است که به کاربران کمک میکند تا گردآوری، سازماندهی و تجزیه و تحلیل منابع علمی خود را بهآسانی انجام دهند و سپس با تکیه بر آن بتوانند به شکل مناسبی و بر اساس شیوهنامۀ استناددهی مورد نظر خود، به مستندسازی حاصل پژوهش خویش در قالب کتاب، پایاننامه و مقاله بپردازند.
این نرمافزار، دارای قابلیتهای بسیاری از جمله: ذخیره و طبقهبندی اطلاعات، یادداشتگذاری، استفاده از برچسبهای مختلف، جستجوی اطلاعات ذخیرهشده و… است. همچنین پژوهیار پیوند محکمی با منابع برخط (online) دارد؛ بهگونهای که هنگام جستجو و بازیابی اطلاعات از: کتاب، مقاله، صفحات وب، تصاویر و دهها مورد دیداری و شنیداری دیگر، پژوهشگر به طور خودکار میتواند منابع خود را در نرمافزار ذخیره کند و سپس برای استناددهی از این منابع با شیوههای مختلف استناددهی به این اقلام متنوع اطلاعاتی در متن در حال نگارش خود اقدام نماید.
منابع فارسی:
۱۵٫ معین، محمد. (۱۳۸۷). فرهنگ فارسی معین (ج. ۱). تهران: فرهنگ نما.
منابع انگلیسی: